بد نشويم! ـ پيغامي از بهار






بي اعتنا ز كنار بهار رد نشويم                
به حرمت شكوفه  همينقدر بد نشويم
بر جوش و برخروش خوش آواز جويبار      
چون سنگ وصخره و تل وگدار سد نشويم
وقتي كه قتل عام فرشته، روال ديوان است    
مسحور نعرة  وحشت فزاي دد نشويم
هر هفت شهر عشق ببين در حصار حرص افتاد       
ما زير پاي خويش پرستي لگد نشويم
قاصد شويم بهر خبرهاي آن كه مي آيد     
مرعوب دود و دم آن كه مي رود نشويم
از بود خود به سوي شدن راه پيماييم      
ما پيرو «بشود هر چه مي شود» نشويم
ما آن كبوتريم كه بايد در اوج پر  بكشد               
منكوب باوراين پر نمي‌پرد نشويم 

       
محمد قرایی (م. شوق)

Post a Comment

0 Comments