طنزنامه ی سرّي ظریف به ماکرون، ردشده از زير ميز برای مذاكره
«ماکرونا! بده جامي زان گلاب «روحاني
تا دمي برآساييم زين ترامپ طوفاني
من به زانوان خود مي دوم و مي آيم
تا كه سر كشم زهري پیش او به مهماني
از بلاي تحریمش، عاقبت شدم ناچار
بر در سراي تو سر نهيم و پيشاني
هارت و پورت مان منگر سبك كارمان اين است
زير عشوه ها باشد، حال و روز پنهاني
برد بردمان شد باخت، عاقبت نه ساخت و نه پاخت
زين قمار، بهر ما، نيست جز پشيماني
هرچه خواهد او بدهيم، گرچه بعداز اين زینکار
در نظام، واويلاست، ريزش است و حيراني
هر بسيجييي پرسد آخر اين چه بردي بود؟
پس چه بود آن غوغا، زارت و زورت كيهاني
اين زمان غلط كرديم آن همه شكر خورديم
بيت من ز بدبختي رو نهد به ويراني
پولكي به ما بخشيد تا به سفره ام باشد
جوجه هاي كنتاكي، با كباب سلطانی
م. شوق
م. شوق

0 Comments