یک پرسش جنجال انگیز ادبی







من (م. شوق) مدتهاست که یک پرسش ادبی را می خواهم مطرح کنم. ببینم دوستان شاعر و شعر دوست به من چه پاسخی می‌دهند.
خیلی دوستانه و صمیمانه می پرسم. با این که خودم شاعر شعر نو هستم و با ارادت بسیار زیاد به شعر کهن و شاعران بسیار عزیز و بزرگ ایران عزیزمان، با شعر نو شروع کردم به شعر گفتن. و به هر دو علاقمند هستم و گاه به این و گاه به آن یکی بیشتر علاقمند می‌شوم به گونه ای که برایم سخت است که بگویم کدام نوع شعر را می پسندم. در حقیقت عاشق همه نوع شعر هستم. هم سپیدش هم نیمایی اش هم کهنش. هم غزلش هم حماسی اش هم عرفانی اش. هم...
اما این پرسش را شما چگونه جواب می‌دهید که از صد سال پیش که نیمای بزرگ آمد و شعر نو را کلید زد و شاعران نوپرداز بسیار خوش قریحه و صاحب سبک پیدا شدند... تا دهه ی پنجاه و شصت شعر نو درخشید و خوش هم درخشید. بعد از آن اما در دهه های هفتاد به بعد آیا شعر نو بازگشت نکرده. به گونه ای درست تر پرسش من این است که اگر کار نیما کاری اساسی و صحیح بود چرا امروز بیشتر شاعران به شعر کهن شعر می‌نویسند و چرا اینقدر بازار شعر کهن رواج دارد. حتی شاعران پست مدرن هم که با زبان امروز سخن می‌گویند باز قالب‌ شان همان قالب کهن است.؟ من برای طرح این پرسش کمی جرأت کرده ام. امیدوارم به ساحت نیمای بزرگ اسائه ی ادب نشده باشد. چون خودم از مریدانش هستم. فقط می خواستم ببینم دوستان چه می‌گویند. راستی آیا به شعر کهن بازنگشته ایم؟
از هر گونه پاسخی به شدت استقبال میکنم.

م. شوق

Post a Comment

0 Comments