به دلیل افق، درخت، زنجره ها
به دلیل تمام پنجره ها
به دلیل سلام، پَر، آواز
گل، امید،
آفتاب،
صاعقه ها
تو بجا مانده ای و می مانی
مثل یک سرو در غبار مسیر
مثل یک سایبان،
کنار کویر
غلغل چشمه ها صدای تو بود.
همه جا یافتم تو حضورتو را
جوش یک برگ در حیاطک بند
پرتو آفتاب در سلول
عطر نان در مشام سفرة خلق
و تو را عارفانه فهمیدم
عشق گلگون ترین
تجلی توست
در نفسهای داغ اعدامی
آخرین واژه
های یک سوگند.

0 Comments