ساز خاموش!
ساز تنها مانده ی من
آهنگهایت را از یاد مبر
در حفره های هوا
و حافظه ی سیمهایت
نهانشان کن
و گهگاه
از پل خرکهایت
عبورشان ده
و به دستهای بسته ی من برسان
قلب من
در صندوق چوبی تو می تپد
عشقهایم
و شوقهایم را
در قفسه های اتاقک چوبی ات گذاشته ام
جهان فردا
پس از این سکوت نفرین شده
به نغمه های دل انسان
نیازمند است
ساز خاموش!
م. شوق


0 Comments