فايده ي آتش را بنويسيد! انشا در یک مدرسه روستایی


فايده ي آتش را بنويسيد! انشا در یک مدرسه روستایی

بر اساس اخباری از آتش گرفتن مدارس.

معلم گفت عباس انشايت را بخوان! عباس گفت انشا ننوشته ام.
اما او انشا نوشته بود، به من گفت: مي ترسم بخوانم.
من انشاي او را گرفتم و خواندم.
نوشته بود: «ما دانش آموزان مي دانيم كه كشف آتش خيلي مهم بوده است. بدون آتش پيشينيان ما در زمين، سرما مي خوردند. بچه هاي پيشينيان ما هم در مدرسه سرما مي خوردند. اما وقتي آتش و بعد هم نفت كشف شد، توانستند در كلاسهاي مدارس شان، بخاري بگذارند. و بعد هم كه گاز كشف شد، توانستند بخاري گازي بگذارند. در سالهاي بعد هم براي كلاسهاي درس بخاري برقي گذاشتند تا بچه ها سرما نخورند.
اما در ايران ما با وجود اين كه ما در زيرزمين نفت زياد داريم هم آتش، هم نفت، دشمن جان ما دانش آموزان شده است. چون هنوز بسياري از مدرسهها بخاري نفتي دارند و هر سال در زمستان كه يخبندان مي شود، چند مدرسه آتش مي گيرند. هر سال دهها نفر از ما مثل دختران شين آباد مي سوزيم. باباي من گفت اگر پول نصف روز نفت ايران را خرج مدارس كنند، كل مدرسه هاي ايران داراي بخاري برقي مي شود و كسي نمي سوزد....»
من داشتم انشاي عباس را مي خواندم. يكي از بچهها هم داشت انشاي خودش را براي معلم مي خواند. ناگهان كلاس ما آتش گرفت و بعد سراسر مدرسه مملو از آتش شد. همه جيغ كشيديم، معلم سوخت، عباس سوخت. داريوش سوخت، تمام دفترها و كتابها و كيفها سوخت. عباس در بيمارستان بستري شد. او به من گفت: اگر دوباره به مدرسه برگشتي، انشاي من را در كلاس بخوان. بگو عباس نوشته. من ديگر نمي ترسم.
م. شوق

Post a Comment

0 Comments