کرونا و هفت سین
شعری از م. شوق
۱۹ اسفند ۱۳۹۸
زهرخریدند ز خفاش چین
سوگ وزاندند براین سرزمین
مار دمیده ست ز هر باغچه
کرم چکیده است ز ابر غمین
گرگ نشسته ست سر سیم برق
جغد دمیده ست ز گلدان کین
جای پرستو به گل و گلستان
رود ملخ گشته روان در زمین
لانه ی آن کفتر
خوشرنگ را
جوجه کفتار نموده گزین
بر کمر سرو و صنوبر نشست
تیغه ی تیز تبر زهرگین
ابر غمی سرخ هوا را گرفت
شد به ره قوس و قزح در کمین
گفتم و گفتم من ازین فاجعه
وز همه چیزی که شده بس حزین
یار شنید این همه غمنامه را
چون که بگفتم ز چنان و چنین
گفت ولی سر کن از امید حرف
از دهن شقایق آتشین
گفتم باید که بر آرند تیغ
قافله ی سرخ گل فرودین
باد بهارانی و گل آفتاب
تیغ برون آورد از آستین
تا که ازین دشت فراری شوند
گله ی گرگان بدآیین و دین
لانه ی کفتار شود سر نگون
این بود آن چارهره آخرین
آنگه آید ز همه سو به گوش
نغمه ی ساز و دهل دلنشین
گفت پس آنگه رسد از هر طرف
بر وطن و هموطنم آفرین
شادی این عصر چنین می رسد
شادی سرتاسر خاورزمین
خیز که این سین بود امسال در
سفره که چینند بر آن هفت سین

0 Comments