پرستاران پرستاری نمودید
به جان و زندگی یاری نمود
اگر قدر محبت عالمی بود
دو عالم هم به قدر آن فزودید
***
پزشکان! جان فدای جانتان باد
فدای عشق و آن ایمانتان باد
بسی حرمان دراین میدان کشیدید
همه جانهای ما قربانتان باد
***
بهاران آمده؟ یا این خزان است؟
که جان خلق چون برگ رزان است
کنار راه و در هر گوشه ی شهر
و باد مرگ از هر سو وزان است.
***
نگه کن پیکر همشهری ماست
که افتاده ست و مرگش از کروناست
چه کس کشته ست این خلق خدا را
همه دانند قتلش کار ملاست
***
دلم ازمرگ مردم زار زار است
خدایا این چه کارست این چه کارست
بلا بر جان خلق انداخت ملا
جنایتهای شیخان بیشمار است
***
به روی سفرة ما نیست نانی
زما بیمار گشته یک جوانی
درین خانه نمی دیدی تو نانی
کنون ترسم نبینی زنده، جانی
***
به رغم درد، عشقی هست و شوری
به رغم سوگ و حرمانها، سروری
که گردد واژگون بنیاد غمها
ز شهر ما کند شادی عبوری
***
بپا می خیزد این میهن دوباره
ز نو می روید این گلشن دوباره
سرایی را که تاریکش نمودند
چراغ ما کند روشن دوباره
م. شوق۲۰فروردین ۹۹


0 Comments