داستان هزار و یک شب و شهرزاد قصه گو و رنج زنان ایران
ما اصطلاح هزار و یک را زیاد به کار میبریم. انگار که هزار خودش کم است و یک یک هم باید به آن اضا فه کرد. اما هزار و یک از کجا آمده. از قصه های هزارو یک شب. و این داستان بسیار دردناک و در عین حال انسانی است. دردناک از آنجا که جنایتکار بودن و خوی تجاوزگری شاهان ایران را نشان می دهد وآدم از هر شاهی و شاهنشاهی و شهریاری متنفر می شود. و از نظام شاهنشاهی هم.
اما انسانی از آنجا که تلاش زنان ایران را برای رهایی از این ظلم بی حد به نمایش می گذارد. داستان چیست؟
شهْرزادْ، شخصیت اصلی و بانوی روایتگرِ داستانهای هزار و یک شب است. هسته اصلی داستانهای هزارویکشب کتابی فارسی به نام هزارافسانه بوده که امروزه در دست نیست
شهریار و پادشاه تجاوزگر و وحشی زمان به بهانة این که همسر ش به او خیانت کرده او را می کشد وعلاوه بر آن تصمیم به انتقام از زنان میگیرد؛ بنابراین تا ۳ سال هر شب زنی را تزویج کرده و صبح به قتل میرساند. وزیر که وظیفه یافتن دختران را دارد به جان میآید ولی کاری از دستش بر نمیآید تا این که شهرزاد دختر وزیر تصمیم به ازدواج با شاه میگیرد و هر شب برای شاه قصه میگفته و بقیه داستان را برای شب بعد میگذاشته. او به مدت ۳ سال این کار را ادامه میدهد مهمترین خصوصیت داستان های او همان بهانه روایت است. یعنی قصه گفتن بهانه برای زنده ماندن! تف بر شاهان تجاوزگر.
شهرزاد تلاش کرده که قصهای بگوید تا شاه وحشی خوابش ببرد؛ و شهرزاد مهمترین قصه و بهترین قصهاش را میگفته؛ تا شاه یک شب دیگر او را زنده نگاه دارد. و سرانجام بتواند خوی انتقام را از دل شاه بیرون کشد و خودش و زنان دیگری که اسیران تحت سلطه ی چنین مردان بی شرفی بوده اند زنده مانده باشند.
اگر دوست داشتید سمفونی شهرزاد ریمسکی کورساکف را گوش کنید تا درد شهرزادها را از خلال نغمه های آن دریابید.

0 Comments