در سالگرد مرگ خمینی
هر کس امروز در سالمرگ خمینی به او حمله میکند و جنایاتش را بارز می کند. این بسیار خوب است. کوبیدن دجالی که ایران را ویران و مردم ایران را فقیر و گرسنه کرد.
اما شاید بهتر از نفرین کردن و فحش دادن به او یک کار دیگر هم لازم باشد بکنیم.
هر کس خودش را وارسی کند. اولا کل جامعة ما چه سطحی از فرهنگ داشت؟ و شعور اجتماعی ما چقدر بود که آخوندها با همدستی استعمار توانستند سر ما کلاه بگذارند. و آنوقت ما درکجا بودیم. چه کردیم برای این که این وضع پیش نیاید. هر تفکری داشتیم آیا تمام آنچه ضروری بود انجام دادیم؟
یا به شغل و منافع و زندگی و حتی به گروه و منافع گروهی خودمان چسبدیم؟
بررسی کنیم که در زمان شاه آیا علیه شاه جنگیدیم؟ تمام آنها که شاهی بودند آیا جرمی برای خود نمی بینند که در برابر شاه سکوت و یا حمایت کردند تا مردم به جان آمدند و به خمینی راضی شدند؟
آخر فروغ فرخزاد گفته است که هیچ کس در لجنزاری ماهی و صدفی صید نخواهد کرد. پس حکومت شاه یک لجنزار سرکوب و غارت و اختناق بود که خمینی از آن سر در آورد.
من حتی میگویم انقلابیون هم باید فکر کنند که آیا باید همه آنچه که خمینی بود را می شناختند؟ و باید نکرده های خود را بخوانند.
تمامی مردم هم نمیتوانند بگویند ما که روشتفکرو انقلابی نبودیم. آنها هم باید فرهنگ مذهبی خرافاتی خود را که از توی آن خمینی در آمد نقد کنند. خلاصه امروز وقت آن است که علاوه بر نفرین به خمینی کمی هم به خودمان نفرین کنیم که این قاتل خونریز پست فریبکار دزد غارتگر که هزاران تخم نحس از او در ایران الان می لولند و می دزدند و میکشند و غارت میکنند در جامعه ی ما و از میان ما برخاسته است.
م. شوق

0 Comments