یک‌روز بر گونهء این مملکت یک بوسه


 

یک‌روز بر گونهء این مملکت یک بوسه،
و بالای سرش یک یادداشت
 می‌گذارم و می‌روم
"آنچنان زیبا خوابیده‌ای 
که دلم نیامد بیدارت کنم..."

#عزیز_نسین


چه حکایت آشنایی..

دوستی این شعر عزیز نسین را فرستاد. 
نکته ای هم از م. شوق که برای ما فرستاده در رابطه با اون نوشته بخوانید: 
اما بر عکس #ترکیه، #ایران ما زیبا نخوابیده. محروم و دردمند و مجروح خوابیده . بنابراین اصلا نخوابیده. هی بلند میشه جیغ 
سلام. 
میکشه و #قیام میکنه هی دوباره از تنش خون می ریزه و می افته. بنابراین من برایش می نویسم: 
می خواهم از این شب و کابوس نجاتت دهم
بعد در صبحی دلنشین تو را بخوابانم
دلم می گوید برایت بمیرم. 
و این حکایت آشنایی نیست. 
حسرت آشنایی ست که همه ی انسانها دارند
آنان که انسانند.

#م_شوق


Post a Comment

0 Comments