زبان تیز شعر علیه بیداد ستمپیشگان
آثار ادبي از
نظر اشاره بر رويدادهاي تاريخي و بازتاب اوضاع و احوال اجتماعي، سياسي و فرهنگي و
پي بردن به طرز فکر و روانشناسي مردم از اهميت ويژه اي برخوردار است و در کنار
مآخذ تاريخي، منابعي غيرمستقيم به شمار مي آيند. اما گاه که تاريخ نويسان در گزارش
وقايع تاريخي، مثل حمله ی مغول یا اقوام دگر سکوت و يا پرده پوشي کرده اند، شاعران
و نويسندگان وظيفه آنان را به عهده گرفته اند. و این کار شاعران هر دوره است.
بویژه در این دوره که ایران زیر حاکمیت
مرتجعان خونریزتر از چنگیزهاست شعر و هنر
و نویسندگی میتواند وظیفه ی بسیار مهمی را در کنار مردم ایفا کند.
یکی از شاعران دوره مغول که درباره حادثه عظيم يورش مغولان و استيلاي آنان بر ايران شعر دردمند و آتشین سرود سیف فرغانی بود. در آن دوران تاریک انحطاط فکري فرهنگي و اجتماعي ايران، شعر او شعله ای بیدارگر و رسواگر ظلمت ستم بود.
یکی از شاعران دوره مغول که درباره حادثه عظيم يورش مغولان و استيلاي آنان بر ايران شعر دردمند و آتشین سرود سیف فرغانی بود. در آن دوران تاریک انحطاط فکري فرهنگي و اجتماعي ايران، شعر او شعله ای بیدارگر و رسواگر ظلمت ستم بود.
قبل از این که
به شعر سیف فرغانی بپردازیم خوب است سطرهایی از تاریکی دورة مغولان بخوانیم:
عبدالملک بن
عبدالله بن یوسف جوینی متکلم، دانشمند و مدرس معروف نظامیه نیشابور نوشته است: «چنگیزخان
خود معتقد بود که عذاب خداست که بر سر گناهکاران فرودآمده است. ... »
مغولان با تشکیلات بیابانی خود رسوم و سازمان
اداری و طبقات حاکم بر ایران را برانداختند و راه را برای فرصت طلبان تازه کار
هموار کردند تا از راه سازش با مهاجمان به جاه ومقام برسند. تاجایی که به نوشتة جوینی:« هر یکی از ابناءالسوق
(بازار) در لباس اهل فسوق امیری شده. و هر مزدوری، دستوری(صاحب مقامی) و هر مزوریmozavveri وزیری، و و هر مسرفی mosrefiمشرفی moshrefi یعنی کارشنناسی، و هر شیطانی نایب دیوانی، و هر شاگرد پایگاهی(
دکانی)خداوند حرمت و جاهی، و هر فراشی، صاحب دورباشی( محافظی) و هر خسی، کسی و هر
خسیسی رئیسی » شدند.
از نشانه های
بارز انحطاط جامعه آن بود که در آغاز این دوره، شاعران و متفکران وعالمان بسیاری دیده می شدند در
حالی که در آخر این دوره تعدادشان از بسیاری کشتار بیداران و متفکران جامعه توسط
مغولان، بسیار اندک بود .
کمال الدین
اصفهانی که خود در گیرودار حمله و قتل و غارت مغولان کشته شده، و قتل عام مردم
اصفهان را به سال ۶۳۳ به چشم خود دیده چنین نوشته است:
دی بر سر مرده
ای دو صد شیون بود / امروز یکی نییست که بر صد گرید/
در چنین دورانی
شاعرانی مثل سیف فرغانی با قلم تیز خود علیه ظالمان مغول می سرودند.
مولانا
سیف الدین ابوالمحامد محمد الفرغانیfarghani ازشاعران استاد قرن هفتم و هشتم
هجری بود. او در فرغانة ماوراءالنهر به دنیا آمد . اما در زمان اباقاخان از ظالمترین و فاسدترین ایلخانان مغول که دستش
به جان و مال و ناموس مردم محروم دراز بود به آسیای صغیر هجرت کرد؛ مانند بسیاری
از مردم، كه ایران را به سبب هجوم و آزار مغول و تاتار ترك کردند. سیف در آقسرا، یکی
از شهرهای کوچک ترکیه اقامت گزید. آسیای صغیر نیز زیر سیطره و بیداد مغولان قرار
داشت و سیف در آنجا هم شاهد جنایات آنان بود. اما گوشه گیری نگزید و از خانقاه کوچکی
که در آن، جای داشت فریاد اعتراض و انتقاد خود و هموطنان مظلوم و محرومش را علیه
ستم پیشگان و خون خواران مغول سرداد. سیف در بیان شدت رنج مردم، ایران را
دارالبلاء نامید و اینچنین سرود:
در دور
ما از آتش بیداد ظالمان / چون رود و سیل تیره شد آب و هوای خاک/
بلقیس
وار عدل سلیمان طلب مکن / کز ظلم هست سیل
عرم arem (شدید) در سبای خاک/
آتش
خورم به سان شترمرغ، کاب و نان /
مسموم حادثات شد اندر وعای veaa (ظرف)خاک/
ای
کوردل تو دیده نداری، از آن تو را / خوبست در نظر، بد نیکونمای خاک/
خلقی
در این میانه چو خاشاک سوختند / کاتش کرفت خاصه درین دورجای خاک /
سیف
همانند ناصر خسرو و عطار آزاده و وارسته بود و درdorr سخن
دری را به پای خوکان نریخت.
او ارزش شعر و شاعر را همچون شاعران مزدوری که پیش خامنه ای
مستبد شعر می خوانند تنزل نداد. بلکه از
شعر چون تازیانه هایی برای تنبیه غارتگران و زورگویان و اشغالگران استفاده کرد و
قدرت و هیمنة آنها را به سخره گرفت
وین بوم محنت از آن تا کند خراب /
بر دولت آشیان شما نیز بگذرد/
باد خزان نکبت ایام ناگهان /بر باغ و بوستان شما نیز بگذرد/
نکته ی دیگر این که سیف در عین افشای ظلم ظالمان و فساد
فاسدان به هموطنان خود نوید می دهد که نباید دچار یأس و ناامیدی شده و راه تسلیم
درپییش گیرند. بلکه باید ایستادگی و مقاومت کنند.
درین دور، احسان نخواهیم یافت شکر در نمکدان نخواهیم یافت
جهان سر به سر ظلم وعدوان گرفت درو عدل و احسان نخواهیم یافت
به دوری که مردم سگی میکنند درو گرگ، چوپان نخواهیم یافت
شیاطینی گرفتند روی زمین کنون در وی انسان نخواهیم یافت
توانگردلی کن قناعت گزین که نان زین گدایان نخواهیم یافت
نکته دیگری که سیف را از بسیاری شعرای روزگار خود متمایز میکند
پرهیز دادن شاعران از مدح و ستایش حاکمان و امیران وقت است.
از ثنای امرا نیک نگهدار زبان گرچه رنگین سخنی، نقش مکن دیواری
مدح این قوم، دل روشن تو تیره کند /
همچو رو را کلفkalaf (رنگ سرخ و سیاه بر روی پوست. نوعی بیماری
پوستی است). و آینه را زنگاری
سیف در
شرایطی که در همه جا مزدوران مغولان بودند اما از آنان نهراسید و شجاعانه تیزترین
شعر خود را در وصف صحنه های کشتار مردم و تباهکاریهای مغولان در شعر بلندی خطاب به
سران قافله ی بیدادگر مغول سرود :
هم مرگ
بر جهان شما نیز
بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام برحلق و بردهانِ شمانیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست گرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شماناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
آب اجل که هست گلوگیر خاص و عام برحلق و بردهانِ شمانیز بگذرد
ای تیغتان چو نیزه برای ستم دراز این تیزی سنان شما نیز بگذرد
چون داد عادلان به جهان دربقا نکرد بیداد ظالمان شما نیز بگذرد
در مملکت چو غُرّش شیران گذشت و رفت این عوعو سگان شما نیز بگذرد
آن کس که اسب داشت غُبارش فرونشست گرد سُم خران شما نیز بگذرد
بادی که در زمانه بسی شمع ها بکُشت هم بر چراغدان شما نیز بگذرد
زین کاروان سرای بسی کاروان گذشت ناچار کاروان شما نیز بگذرد
این نوبت از کسان به شماناکسان رسید نوبت ز ناکسان شما نیز بگذرد
سیف مزدوری
حاکمان خونخوار را نکرد از اینرو از او نام ونشان بسیاری باقی نمانده است. تاریخ
تولدش روشن نیست اما تا هشتاد سالگی عمر
کرد و در سال ۷۴۹ هجری
خانقاه خود و دور از میهنش درگذشت.
1 Comments
باسلام - مطلب خوبی بود - اما تیتر مطلب کمی شک وشبهه برانگیز است - علیه بیداد ستمپیشگان !!- مگر ستم پیشگان بیدادگرند که سیف برعلیه آنها باشد
ReplyDelete